مجنونی در خانه ی معشوق را کوفت.معشوق پرسید:
کیست؟وپاسخ شنید:
من. پس گفت:
اما تو ومن در یک خانه نمی گنجیم.
مرد به بیابان زد و سالها به ریاضت و تفکر سپری کرد.پس بازگشت و باز بر در کوبید .معشوق پرسید:
کیست؟
پاسخ شنید:
خود تو!
پس معشوق در بر او گشود!
عاشقان اگر واقعا عاشق باشند یک روح در دو بدن هستند .
زیبا بود ساینا جان .
مرسی