دیشب خبردار شدم نتایج کنکورو جمعه یا شنبه اعلام می کنن!!
اصلا حس خاصی ندارم!!نمی دونم چه حسی باید داشته باشم...دیگه واسم مهم نیست.فقط
می ترسم.. اونم واسه اینکه نمی دونم باید چجوری برخورد کنم با این قضیه...
الانم دوستم خبر داد که نفرای اول و دوم رو تو اخبار اعلام کردن(خودمونیما ولی تک رقمی بشی خیلی بیکلاسه ها)
بیخیال هر چی خدا بخواد همون می شه! به قول اس م اس:
وقتی چترت خداست بگذار ابر سرنوشت هر چه می خواهد ببارد!!!
واسم دعا کنین
ببخشید یادم رفت بگم خوانندش کیه!! از بس حواس پرتم من...و البته بی دقت(اینو بابام میگه!!) برای کسایی که نفهمیدن خوانندش کیه:
اره ...یه ذره دیگه فکر کن!!!.....
ای بابا انریکه است دیگه(چی نوشتم!!)... !!!!Enriqe Eglesias
میدونین این اهنگو اولین بار چندین سال پیش (فک کنم راهنمایی بودم) که تو این باغا نبودمو در حال خرخونی بودم تو فیلم کما شنیدمو ازش خیلییی خوشم اومد...
شاید خود شما هم تجربه کرده باشین ... دیدین بعضی وقتا فقط توی یه لحظه ممکنه ادم از یه چیزی خوشش بیاد!!؟؟
خیلی از اهنگا رو اینجوری دوسشون دارم... فقط یه لحظه یه جایی شنیدمو عاشقش شدم!!!
مثل اهنگ معروفه ی جیپسی کینگ
اگه این اهنگرو تا حالا گوش ندادین همین الان برینو پیداش کنین!!
راستی اسم اهنگه هم Hero می باشد!!!
Would you dance if I asked you to dance
Would you run and never look back
Would you cry if you saw me crying
Would you save my soul tonight
Would you tremble if I touched your lips
Would you laugh oh please tell me these
Now would you die for the one you love
Hold me in your arms tonight
(Chorus)
I can be you hero baby
I can kiss away the pain
I will stand by you forever
You can take my breath away
Would you swear that you'll always be mine
Would you lie would you run and hide
Am I in too deep
Have I lost my mind
I don't care you're here tonight
Chorus
I just want to hold you 2x
Am I in too deep
Have I lost my mind
Well I don't care you're here tonight
Chorus 2x
You can take my breath my breath away
I can be your hero
اگر از تو بخواهم با من برقصی میرقصی؟
میروی و دیگر پشت سرت را هم نگاه نمیکنی؟
اگر مرا در حال گریه کردن ببینی گریه میکنی؟
آیا امشب وجود مرا نجات خواهی داد؟
اگر لب هایت را لمس کنم میلرزی؟
قهقهه میزنی؟...او لطفا اینها را به من بگو
حالا برای کسی که عاشقش هستی میمیری؟
مرا امشب در بازوان خود میگیری؟
من میتوانم قهرمان تو باشم عزیزم
و درد را ببوسم و کنار بگذارم
من برای همیشه در کنارت خواهم بود
تو میتوانی نفسم را بند بیاوری
قسم میخوری که برای همیشه متعلق به من باشی؟
دروغ خواهی گفت؟فرار خواهی کرد و پنهان خواهی شد
خیلی در عمق هستم؟
عقلم را از دست داده ام؟
برای من مهم نیست...تو امشب اینجا هستی
فقط میخواهم در آغوشت بگیرم
۵شنبه وجمعه مهمون داشتیم... مهمونایی که خیلی دوسشون دارم.واسه همین سرم حسابی گرم بودو یه لحظه هم یاد تنهاییم نیفتادم.وقتی دورو برم خلوت میشه تازه میفهمم تنهاییمو دوستتر دارم.چون اون هیچوقت بی وفا نیست و تنهام نمی ذاره.همون ادمایی که دوسشون دارم نمی تونن جای تنهایی رو واسم پر کنم ؛چون می دونم که اونا هم مثل ادمای دیگن...
انگار همون مدت کمی که می بینمشون کافیه! به ادما نمیشه اعتماد کرد ؛حتی خوبشون.
شاید من خیلی ناسازگارم ...انگار انتظار زیادی دارم.هیچوقت نمی تونم به وقتایی که بهم خوش می گذرن اعتماد کنم...همیشه فکر میکنم که همه ی این خوشحالی هات تموم میشن ساینا خانوم!بهشون اعتماد ندارم.الان شاید سرت شلوغ باشه ولی باز تنها میشی!
این منم...
مجنونی در خانه ی معشوق را کوفت.معشوق پرسید:
کیست؟وپاسخ شنید:
من. پس گفت:
اما تو ومن در یک خانه نمی گنجیم.
مرد به بیابان زد و سالها به ریاضت و تفکر سپری کرد.پس بازگشت و باز بر در کوبید .معشوق پرسید:
کیست؟
پاسخ شنید:
خود تو!
پس معشوق در بر او گشود!